شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۴
ترجیح دادم وزنه‌ی اتفاق‌ها به سمت واقع‌گرایی سنگین‌تر باشد تا فانتزی/ به مسئله محیط‌بان‌ها می‌پردازم

لیلا دارابی نویسنده کتاب «سفر پرماجرا» به جنبه‌ی واقع‌گرایانه‌ی اثر جدید خود اشاره کرد و گفت: در این‌صورت نوجوانی که با مشکل گفتاری نیما همذات‌پنداری می‌کند می‌تواند با مشکل خود واقعی‌تر برخورد کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ جدیدترین اثر لیلا دارابی داستانی تاریخی برای نوجوانان است که به همت نشر صاد در 130 صفحه و دو نسخه‌ی الکترونیکی و کاغذی منتشر شده است. «سفر پرماجرا»، مخاطبان خود را به کاخ شاه‌عباس صفوی می‌برد. کاخی بزرگ با یک شاهِ عصبانی. نیما و سپهر و امیرعباس که قرار است در قالب یک کار گروهی، نمایشی تاریخی در مدرسه اجرا کنند به‌واسطه‌ی اتفاقی که برای نیما می‌افتد درست روبه‌روی قلی‌خان ظاهر می‌شوند. او که دلش می‌خواهد حسابی آن سه نوجوانِ با ظاهر عجیب را که فکر می‌کند جاسوس هستند اذیت‌وآزار کند ماجراهای زیادی برای آن‌ها ایجاد می‌کند.
این داستان با درگیری‌های ذهنی نیما شروع می‌شود که مشکل گفتاری دارد و دلش نمی‌خواهد جلوی بقیه بچه‌ها نمایش اجرا کند ولی باتوجه به اجبارِ آقای یاوری برای انجام یک کار گروهی خود را در یک چالش سخت می‌بیند.
در معرفی اثر آمده است: «سفر در زمان، رویایی‌ست که در سر همه جای دارد. یکی دوست دارد به آینده برود و یکی مثل نیمای قصه‌ی ما دوست دارد به گذشته برود، آن هم نه گذشته‌ی نزدیک؛ بلکه به زمان صفویه. می‌پرسید چرا؟ پس با نیما و دوستانش در این سفر پرماجرا همراه شوید...». در ادامه گفت‌وگوی ما با نویسنده این اثر را می‌خوانید که درباره‌ی اولین تجربه‌ی داستان تاریخی نوجوانانه‌ی خود می‌گوید.

چه‌طور ایده‌ی نوشتن سفرپرماجرای نیما و سپهر و امیرعباس به ذهن‌تان آمد؟
یکی از مواردی که همیشه ذهنم را درگیر می‌کرد بچه‌هایی بودند که مشکل گفتاری داشتند و این موضوع ناراحت‌شان می‌کرد تا اینکه فصلی از درس اجتماعی کلاس ششم به اسم سفری به اصفهان، طرح این رمان را در ذهنم ایجاد کرد.
 
موضوع داستان برایم آشنا بود و متوجه شدم در یکی از کارگاه‌های حمیدرضا شاه‌آبادی  که شما هم حضور داشتید طرح این داستان را خوانده بودید. شرکت در کارگاه‌های داستان‌نویسی چه‌قدر در نوشتن و اتمام این داستان به شما کمک کرد؟
ابتدای امر تعدادی از نویسندگان دعوت شده بودیم که رمان‌هایی برای گروه سنی 10-12 سال که مربوط به مدرسه باشد بنویسیم و این امر همزمان شد با تشکیل کارگاه رمان استاد شاه‌آبادی عزیز که درمورد رمان تاریخی برای گروه سنی نوجوان بود. من آن موقع فصل‌هایی از رمان را نوشته بودم و این اتفاق برایم خوش‌یمن بود ولی استاد پیشنهاد کردند کارِ حرفه‌ای‌تر و بدیع‌تری را دنبال کنم.
از آنجا که این رمان به شدت ذهنم را درگیر کرده بود ترجیح دادم به اتمام برسانم و بعد دنبال طرح دیگری بروم؛ اما از آموزه‌های استاد شاه‌آبادی در این زمینه استفاده فراوان بردم. ضمن این‌که قبلاً هم برای رمان «تصویر آخر» یک دوره کامل در محضر ایشان بودم و آموزه‌هایشان در این رمان هم برایم بسیار ثمربخش بود.
 
شما درباره‌ی ظاهر و زمانه‌ی صفویه از چه منابعی برای اطلاعات این بخش استفاده کردید؟
به عکس‌ها، مقالات و اطلاعاتی که در سایت‌های اینترنتی موجود بود رجوع کردم، و البته برای اطمینان از صحت و سقم داده‌ها سری هم به کتابخانه‌ها زدم. اتفاقا یکی از آنها کتابی بود که از آن در خود رمان هم اسم بردم.
 
 
داستان فضای تخیلی دارد ولی کاملا فانتزی نشده است، چراکه علت‌ومعلولی برای سفر در زمان در داستان نیامده است. این روش را که تاحدودی نشان دهید ماجرا، یک سفر ذهنی بوده است، عمداً انتخاب کردید؟
ترجیح دادم وزنه‌ی اتفاق‌ها به سمت واقع‌گرایی سنگین‌تر باشد تا به سمت فانتزی، به این علت که نوجوانی که با نیما همذات‌پنداری می‌کند اتفاق‌ها برایش ملموس‌تر باشد و بتواند با مشکلش تا حدممکن واقعی‌تر برخورد کند.
 
تعداد صفحات داستان زیاد نیست. در داستانی که حجم آن کم باشد ممکن است بعضی از عناصر جذاب داستانی مثل توصیف، شخصیت‌پردازی و جزئیات کم شوند. چه شد که داستان بلندتر نشد؟
برحسب فرم روایت که بخشی از ماجراها در زمان حال و بخشی در زمان صفویه و در ذهنِ به کمارفته‌ی نیما می‌گذرد، خیلی نمی‌شد وارد جزئیات شد چون این رفت و برگشت‌ها با هر فصل انجام می‌شد و معطوف به صداهای اطراف نیما بود. بنابراین مجالی برای رفتن به جزئیات بیشتر نبود؛ چرا که درغیر این‌صورت با شرایطی که نیما داشت، منطق داستانی زیرسؤال می‌رفت و البته تصورم این بود که با تصاویری که به متن اضافه می‌شود خلأ‌های ممکن پر شود، که خب صورت نگرفت.
 
داستان تاریخی «سفرپرماجرا»، روان و خوش‌خوان است با اطلاعاتی اجمالی درباره‌ی دوره‌ی شاه‌عباس صفوی. درباره‌ی تاریخ ایران باز هم دوست دارید داستان بنویسید؟
«سفر پرماجرا» اولین تجربه‌‌ام از داستان تاریخی بود که در آن هدفم‌ بیشتر پرداختن به مسئله‌ی نوجوانانی مثل نیما بود ولی سر ذوقم آورد تا به‌طور جدی‌تر و گسترده‌تر به موضوعی که از بطن تاریخ باشد بپردازم، که البته می‌دانم راهی هرچند هموار اما سخت و طولانی‌ست و به‌طور قطع طرح پیچیده‌تری را می‌طلبد.
 
مخاطب نوجوانِ ایرانی، امروزه سخت‌پسند شده است، چون آثار ایرانی را با آثار خارجی‌ای مقایسه می‌کند که زیادتر و راحت‌تر در دسترسش است. به نظر شما در داستان‌های تاریخی ایرانی ویژه‌ی نوجوانان به چه مسائلی باید بیشتر دقت شود که مخاطب بیشتری جذب کند؟
نوجوانِ امروز بیشتر دوست دارد تاریخ ایران را در قالب رمان بخواند چون برایش شیرین‌تر و دلچسب‌تر است، بنابراین بیشتر از هر ژانر دیگری، انتظار دارد فضاسازی بیشتری صورت بگیرد تا با حال‌وهوای آن دوره از تاریخ، شخصیت‌های تاریخی، نوع لباس و حتی خوراک مردم آن دوره آشنا شود. ضمن اینکه قصه‌ای هم که روایت می‌شود باید از تعلیق لازم و جاذبه‌های داستانی برخوردار باشد.
 
اثر تازه‌ای در دست نگارش دارید که در سال جدید منتشر شود؟
بله، در کار جدیدم دارم به مسئله محیط‌بان‌ها می‌پردازم. این حداقل کاری است که می‌توانم در حق این صنف زحمت‌کش و دلسوز محیط زیست انجام دهم، توکل به خدا.
 
به عنوان کلام آخر، پیشنهادتان به نوجوانان ایرانی برای سال جدید چیست؟
خوشبختانه با نسل کتاب‌خوانی طرف هستیم که خیلی حرفه‌ای و با وسواس کتاب‌های موردنظرشان را انتخاب می‌کنند. چه خوب که به واسطه‌ی خود همین عزیزان، نوجوان‌های بیشتری به امر مطالعه دعوت و تشویق شوند، حالا مطالعه در هر زمینه‌ای که باشد؛ اعم از ادبیات داستانی و غیرداستانی. پیشنهاد بهترم به این عزیزان این است که در همین شروع سال جدید از دید‌وبازدید ایام عید استفاده کنند و با تشکیل گروه‌های کوچک کتاب‌خوانی در بین اعضای فامیل و تداوم آن در طول سال، بانی این کار فرهنگی شوند که قطعاً در بهبود روابط خانوادگی و فامیلی هم تأثیرگذار خواهد بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها